ماهی سفید کوچولو

قضیه ماهی نوروز امسال ما با هر سال فرق داره. یه هفته مونده به عید دو تا ماهی خریردیم که یکیشون طبق معمول قرمز بود و اون یکی طبق نا معمول سفید. قرمزه همون دو سه روز اول مرد. اما سفیده. این "عجیب ماهی" دو ثانیه سر جاش بند نمی شه.نمی دونم چی خیال می کنه. شاید خیال می کنه  نهنگ دنبالش کرده  یا فکر میکنه اون دنبال نهنگ کرده. از کنارش رد شی که دیگه هیچی! دو سوال:

 

1-این موجود انرژی از کجا میاره؟ آخه ما که بهش چیزی نمی دیم بخوره. فقط هر روز آبشو عوض می کنیم.مگه آب هم انرژی داره. شایدم با هسته های آب واپاشی هسته ای انجام میده! شایدم از تکنولوژی آب گرمایی استفاده می کنه! احتمال هم داره که فتوسنتز کنه. چه بسا به رنگ سفیدش هم ربط داره. شایدم، اینکه از شیر ما میاد آب نیست، نفته! آخه مگه میشه موجودی فقط با خوردن آب یک ماه و نیم، روزی حداقل یک کیلو متر شنا کنه؟؟!!!

 

2- انگیزه اش از این همه جنب و جوش چیه؟ واقعا چرا اینقدر جنب جوش میکنه؟ بره خاطر چی؟ اگه یک آدم جای اون بود چی کار می کرد؟خوب معلومه یه نگاه دور و برش مینداخت. میدید تو یک کره پر از آب که تازه سرشم خالیه به شعاع 10 سانتیمتره زندانیه. نه همدمی. نه غذایی. کدوم زندانی ای این اینقدر تو بندش میلوله؟( بهش حسودیم میشه.)

 

 

پ.ن: از این بهتر نتونستم ازش عکس بگیرم. همینشم به زور گرفتم.

وقتی کلی، بشه ۳۰۰

بگذارید ابتدا مختصری از خود بگویم. بنده توهم نام دارم.حدود 70 هزار سال پیش بود که بنده به جنود الیاس خان پیوستم. همان بزرگی که در برابر تصمیم نژاد پرستانه، ضد آزاری و ضد دموکراسی حضرت حق ساکت ننشسته و با رفتار نمادین خود(همان سجده نکردن بر جد شما) از آزادی عمل(1) و حقوق اجن(2) و همچنین حقوق ملک(3) دفاع کرده و نگذاشت شمع مبارزه و عدالت طلبی در جهان هستی خاموش شود. هر چند می دانم به شما چیز دیگری در مورد ایشان گفته اند. بگذریم. من توهم هستم، معاون وزیر اغفال(4). اسم دیگرم ساقی است.تا حالا باید فهمیده باشید که اصل مسئولیت من در نظام کافرینش(۵) چیست؛ مست کردن ملت. اگر من لختی بیاسایم و لحظه ای غفلت رزم و از مست کردن بشر دست بکشم، کافی است تا نظام کافرینش بر هم خورده، بشر هشیار شده، الیاس خان پیش جناب حق کم آورده، ضایع شوند. به همین دلیل است که الیاس خان روی کار من همیشه حساب ویژه ای باز کرده اند و میکنند.راجع به خودم این را هم بگویم که قبل از قضیه آدم من مسئول فرآوری و پخش نوشیدنی های در صد دار بهشتی بودم که به علت نافرمانی حال در زمین روزگار می گذرانم.

بیخیال بیوگرافی شویم برویم سر اصل مطلب.غرض اینکه به دلیل بسته شدن مکان های انجام وظیفه بنده پس از انقلاب در ایران؛ محدودیت ها را با خلاقیت از میان برداشته و تهدید ها را تبدیل به فرصتها کرده، الغرض به فن آوری های جدیدی در راستای مست کردن بنی آدم دست یافتیم.که از این طریق به شما راهپویان طریق شرارت تقدیم می کنیم.باشد که شقاوتمند شوید.

در آغاز باید متذکر شوم که این طرح (مثل خیلی از طرح های دیگر) به صورت آزمایشی بر روی دانشجویان دانشگاه تهران اجرا می شود . و همچنین جا دارد از از رئیس دانشگاه برای حمایت مالی از ما و کاهش قیمت از کلی به 300 تومان  تشکر کنم.

و اما شرح مراحل:

1-مایو و حوله ای تهیه کرده و با در جیب داشتن کارت دانشجویی و تنها 300 تومان به استخر دانشکده تربیت بدنی مراجعه نمایید.آقایان روز های فرد خانمها روز های زوج.

 2-نیم ساعت اول را زیر دوش حمام کنید.(کوتاهی نکنید. هر چه بیشتر در این مرحله تلاش کنید در مراحل بعدی نتیجه بهتری می گیرید.)

3- 30 دقیقه دوم را اگر شنا بلد هستید در قسمت عمیق یک نفس صد عرض شنای پروانه بروید. در غیر این صورت در کم عمق صد عرض بدوید.(کوفتگی این مرحله در مراحل بعدی مورد نیاز است)

4-خوب، رسیدیم به جاهای خوبش.از در شمال استخر وارد شوید.سمت چپ حوضچه ای است مملو از آب داغ و سمت راست حوضچه ای مملو از آب تگری. 10 دقیقه در آب داغ بنشینیدتا دمای بدنتان به دمای حوض برسد.(50درجه سانتیگراد)

5-به حوضچه سرد خیره شوید. شما باید این 3 متر فاصله را در 0.4 ثانیه طی کرده وقتی به حوضچه آب سرد رسیدید دو متر به هوا پریده در همان حالتی که دومتر بالای زمین قرار داریدچهار زانو نشسته و خود را به شتاب جاذبه بسپارید.

6-شپلق.

7-آنقدر در حوض آب تگری تحمل کنید که احساس کنید دیگر سرمایی احساس نمی کنید.

خوب حدودا تموم شد.به همین سادگی.نه بیم لو رفتن پارتی، نه ترس از گشت ارساد.

8-از غریق نجات کمک بگیرید تا از حوض خارج شوید.

9-موقع تلو تلو خوردن از دیوار ها جهت حفظ تعادل استفاده نمایید.

 

شما را تنها نمی گذاریم. منتظر راه کار های جدید ما برای مستی حاصل شدن، باشید.

 


۱- مرحله بعدی آزادی بیان

۲و۳-بر وزن حقوق بشر

۴-بر وزن وزیر ارشاد

۵- کافر +اینش

 


 

استقبال از توهم. عکس بالا مربوط به ۴۵ دقیقه قبل از شروع شدن سانس می باشد.عکس پایین مربوط به ۱۵ دقیقه قبل از شروع شدن سانس می باشد.این در صورتی است که قبلا می شد که تعداد به حد نصاب ۱۰ نفر نرسیده، راه داده نمی شدیم یا راه نداده می شدیم.

 

فکر عوضی

-دانشجو سر کلاس، زیر لب، جوری که فقط خودش بشنوه میگه: آخه اینم شد استاد! در سطح روستا درس میده، در سطح تیم ملی امتحان میگیره!

-استاد تو دفترش نشسته. در قفله. توآینه نگاه میکنه میگه: دانشجو هم دانشجو های قدیم. لا مصبا تو ترم 5 ساعتم درس نمی خونن!

-زن به شوهر تو دلش: اخه به تو هم میگن مرد! یک بار هم نشد زن و بچتو  ورداری ببری تا شابدل عظیم یه آب و هوایی عوض کنن. مردیم تو خونه!

-شوهر به زن تو دلش:هر روز، هر روز میری بره همسایه سبزی خورد میکنی اونوقت هر شب، هر شب غذای مونده ظهرو میدی بخوریم.معدم ترکید!

-پسر وسط حساب، کتاب تو دلش، به خودش: آخه این همه پولو تو بانک گذاشته چی کار؟ میبینه دستم تنگه ها!

-پدر ساعت 12 تو دلش به خودش: بچه  بزرگ کردیم بشه عصای دستمون!پسره  12 شب زودتر نمیاد خونه یه حال و احوالی از ما بپرسه.

-دوست1 تو دلش به خودش میگه: اون دفعه یه ساعت منو معطل کرد. آخرشم نیومد. خجالتم نمیکشه مرتیکه!

-دوست2تو دلش به خودش میگه: بی مرام یه ندا نداد منم باهاش برم.

-رییس جمهور خطاب به خودش در خلوت: مردم باید تحریمو تحمل کنند.

-یک فرد عادی جامعه : من نمیدونم این آقای رییس جمهور کی وقت میکنه به مردم برسه؟ یا این شهره یا اون شهر. یا آمریکای لاتین.

-خدا به خودش درباره بنده اش وحی میکنه: اخه بنده بد بخت! این همه هدایت، این همه فکر و عقل و هوش و روزی و فرصت دوباره و.... . بازم که خوابی!

-بنده یه گوشه ای نشسته تو دلش: آخدا اینم شد زندگی به ما دادی. مامان بابامونو که بردی، جوونیمونو که گرفتی، نه ارثی، نه فامیل کلفتی، حالا هم که هرچی پول میذارم بانک، ماشین که هیچ، محض رضای خودت یه دوریالی هم برنده نمی شم.

-عاشق خطاب به معشوق تو دلش، با ناراحتی میگه : خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش!

-معشوق تو دلش به عاشق میگه: جان وسیله مساز     کزین شکار فراوان به دام ما افتد.

 

 

 

یکی بگه چرا اینا به جای همدیگه فکر می کنن؟

 

 

 

-دانشجو سر کلاس زیر لب جوری که فقط خودش بشنوه میگه:1+1+2+.0.5=4.5 اونم نیم ساعت تو ماشین میشه 5 ساعت. عجب، این ترم 5 ساعت بیشتر درس نخوندم!

-استاد تو دفترش نشسته. در قفله. توآینه نگاه میکنه میگه: ولی خداییش نسبت به چیزی که درس داده بودم بد میان ترمی گرفتم.

-زن به شوهر تو دلش: چند وقتیه یه شام درست و حسابی نخوردیم.

-شوهربه زن تو دلش: پوسیدن این زن و بچه تو خونه!

-پسر ساعت 12 شب تو دلش به خودش: چند وقتیه با خانواده دور سفره نشستم.

-پدر وسط حساب، کتاب تو دلش به خودش :یادم باشه بپرسم ببینم دست این بچه خالی نباشه.

-دوست1 تو دلش به خودش میگه: جاش خالیه.

-دوست2 تو دلش به خودش میگه: یادم رفت که با دوست 1 قرار دارم. باید از دلش در بیارم.

-رییس جمهور در خلوت به خودش: خداییش یه دیقه بشینیم سر جامون یه کاری بره ملت بکنیم.بسه دیگه چرخیدن.

-یک فرد عادی جامعه به خودش: بالاخره یه جورایی میشه این گرونی رو هم تحمل کرد.

-خدا به خودش درباره بنده اش وحی میکنه: این بنده ما که از دنیا خیر ندیده،حداقل بذار آخر عمری تو قرعه کشی ایرانسل یه هواپیما برنده شه.

-بنده یه گوشه ای نشسته تو دلش:خدایا اینهمه بهم راه و نشون دادی جوونی دادی، فکر و روزی و فرصت دوباره و.... بازم خوابم!

-عاشق به خودش با ناراحتی میگه :من بی مایه که باشم که خریدار تو باشم   حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم

-معشوق به خودش میگه: خداییش، دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند   خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش!



پ.ن.۱:دقت کنید که من نمیگم وقتی استاد میگه دانشجو درس نمی خونه دروغ میگه یا وقتی دانشجو میگه امتحان سخت بود حرف بی ربط می زنه. نه، همشون درست میگن. ولی چه درست گفتنی!

پ.ن.۲: مثال ها مهم نیست. اصل مطلب برام مهمه. هر روز ۳۰۰ بار پیش می آد.

پ.ن.۳:با تشکر از دوست قدیمی، paint.