دستش تو دستم بود. داشتیم با هم می رفتیم سر خاک عمه. یکی سمت ما اومد. یه ظرف حلوا دستش بود. خیرات. نصفش خورده شده بود. سلفونش چروک خورده بود و خورده های حلوا تکه خالی سینی رو، خال خالی قهوه ای کرده بود. اول به من تعارف کرد. من معمولا دست کسی رو بر نمی گردونم هر چند که از نوچ شدن دستم خوشم نمی اومد. با قاشق مربا خوری ای که تکه های حلوا به سر تا تهش چسبیده بود، یه تکه جدا کردم و با دست گذاشتم توی دهنم. مزشو فهمیدم. بی خود نیست همه از حلواهای مامان تعریف می کنن. تفاوت رو احساس کردم.
خم شد تا به مهدی تعارف کنه. پیش خودم حدس زدم که یا با دست بر میداره یا اینکه کار منو تقلید میکنه. دست برد قاشقو برداشت. پس داشت کار منو تقلید می کرد. یه کوچولو با قاشق از حلوا ها جدا کرد. قاشقو یه جوری از سینی برداشت که. زبونش اندازه قاشق بود و الان دیگه قسمتی از زبونش نمونده بود که با قاشق تماس پیدا نکرده باشه. خندم گرفت. با چه اعتماد به نفسی قاشقو لیسید! اون یارو چیزی نگفت و رفت. کسی دور و برمون نبود. وایسادم. اونیکی دستشم گرفتم و روبروی خودم وایسوندمش. نشستم که هم قدش شم. هنوز لبخند رو لبم بود. می خواستم براش توضیح بدم که چی کار کرده. اونم داشت لبخند می زد، با منت گفت: "قاشقشو تمیز کردم."
سلام دوست عزیز
من امروز به وبلاگت اومدم تا یه درخواستی ازت بکنم به عنوان یک همکار یک لطفی در حق من بکن میخوام به وبلاگ من یه سری بزنی .در مورد فارکس اطلاعات داری یا نه؟ اگه داری خوشحال میشم تجربیاتت رو در اختیار من هم قرار بدهی ولی اگه اطلاعی نداری ازت میخوام وبلاگ من رو مطالعه کنی شاید مسیر زندگیت از امروز تغییر کرد و تو هم به جمع تاجران دنیای فارکس پیوستی . در نهایت اگه یه لطف کوچیک هم در حق من بکنی خیلی خیلی ازت ممنون میشوم . ازت میخوام روی عکس اون خانم که کنار وبلاگ من هستش کلیک کنی فقط و وارد سایت اصلی بشی . فقط همین . دوست من با این کار ترافیک وبلاگ من رو نزد اون سایت بالا میبری و من به عنوان یک ایرانی میتونم رتبه ی اول رو در اون سایت بیارم و اتفاق دیگه ای رخ نمیدهد اگه میتونی برای کمک به من لینک وبلاگم رو به ادلیستت هم بفرستی ممنون میشم . پیشاپیش از لطفی که در حق من میکنی ازت ممنونم
بعد از اینکه اون لطف رو در حقم انجام دادی بهم یه خبری هم بده .راستی با تبادل لینک موافقی؟ اگه اره لطفا من رو با نام" اموزش فارکس" لینک کن بعدم بهم بگو با هرنامی که میخواهی لینکت کنم در ضمن ادرس وبلاگ من این یکی هستش : www.Bia2Forex.Blogfa.com لطفا همین را لینک کنیدسلام دوست عزیز
من عاشق همچین وبلاگ هایی هستم . لطفا به منم یه سری بزن
داداشتونه؟
داداش زاده.
البته یه بار بهم گفت:"منو ببر دانشگاتون بگو این پسرخالمه."
اعتماد به نفس نیست.آینه بودنه.
خیلی حال کردم.
چه ناز...
اون طرفی هم که تعارف میکرده البته یا آدم نجیبی بوده یا خیلی بی خیال!
حالا بهش توضیح میدادین واسه آنفولانزا (;
.
.
اینجا خیلی وقت بود که نوشته نمیشد، راستش من دنبال یک یادداشتی بودم که گمونم اینجا خونده بودم، خب به آپ هم رسیدیم اما هرچی گشتم اون یادداشت نبود. حالا شما بگید اصلاً درست اومدم و حافظه م درست راهنمایی کرده یا نه، شما یادداشتی داشتید که توش از دوران پیری روایت کرده باشید؟
سلام علی آقا!
حسودیم شد!
حسودی نه غبطه و کلی آرزوی خوب پشت این هست
برای تو و موجودی که کمک میکنه بهت مثل نامت پاک باشی و مهربان!
یا علی
چی رو می خواستی توضیح بدی براش؟
فکر کنم اون باید یرای تو توضیح بده! بهترین کارو کرده!
مرسی، خیلی ممنون.
دقیقاً تو ذهنم مونده بود، اما چرا نتونسته بودم پیداش کنم؟! ):
بازم ممنون (:
وایییییییی اخییییییییی....چقدر جمله ی باحالی گفتش...
راست گفته خوب ... عقل این کوچولو بیشتر بوده.
(:
ای جان. تو رو خدا بیارش دانشکده.
اگه آقا وقت کنن، حتما. به پیش دبستانی مشغولند.
منم نظره سیاوشو دارم!!!
خیلی با حال بود.
من هم نظر خانم وکیلو دارم. بیاریدش حتما لطفا!
کارش درسته.
:))))))))))))))))))))))))))))
چقدر دلم می خواست جای مهدی باشم....
میتونی از این به بعد بهم بگی "عمو علی".
هی میام اینجا اما چیزی جز ؛حلوا؛ نمی بینم.
یه شله زردی چیزی !!! محض تنوع.
ببخشید یه سوال شما که ۸ای نیستین آمار ۸ ای ها رو از کجا میدونین...به این خوبی؟!ببخشید مزاحم بحث حلواتون شدم ها..
روز ثبت نام که لیستتونو با بچه ها داشتیم میدیدیم؛ شمردیم.