یاد ۸۸

مثل یادِ کمرنگِ بوی گلی، که یادم نیست چه بویی می داد. فقط می دانم که بوی خوبی داشت؛

مثل تلاشی ناکام برای باز سازی ذهنی اوج یک تصنیف؛

مثل سعی بی ثمر در به یاد سپردن نقش رگه های یک رعد؛

دیگر زمانی برای بو کردن، شنیدن و دیدنِ هشتاد و هشت نمانده. تنها فعالیت ذهنم برای از یاد نبردن آنچه درک کرده ام.

رنج بیهوده چرا؟

از یاد ببرم! بهتر نیست؟

 



ساقی؛ گل و سبزه بس طربناک شده است

دریاب که هفته دگر خاک شده است

می نوش و گلی بچین که تا در نگری

گل خاک شده است و سبزه خاشاک شده است